سفارش تبلیغ
صبا ویژن

چه شیرین است طعم پویندگی حق و وصال پروردگار

کنار پنجره ایستاده بودم
صدای بغضم به جایی نمی‏رسید
جز به لولاهای پنجره که نیاز به روغن داشتند
آنها می‏دانستند که من چه می‏گویم، چه می‏خواهم
می‏دانستند روغن من هم تمام شده و اگر نجار برای پنجره‏ها و او برای روغن‏کاری من کمک نکند دیگر نه آنها پنجره می‏شوند و نه من آدم !
در این افکار بودم که صدایی آمد
صدای مهیبی بود اما آشنا
گفتند رهپویان بودند

دریافتم من اشتباه می کردم آخر من که پنجره نبودم مسکوت بنشینم تا او بیاید
من آمده ام برای پوییدن
گفتند آنها ره را پوییدند تا به وصالشان رسیدند
دریافتم من اینجا ایستاده ام و قدمی به جلو برنداشته ام

آخر اگر راه نروم پاهایم خشک می‏شوند و زمین‏گیر می‏شوند
آنقدر زمین‏گیر که دیگر راه آسمان را گم کرده بودم
فریاد زدم و صدایشان کردم
آی پویندگان ره، آی آنان که طعم شیرین وصال حق را چشیده‏اید 
کمکم کنید
من هم آمده‏ام تا بجویم وصال را
آه که چه شیرین است طعم جدایی از زمین و زمین‏گیران
و چه شیرین‏تر طعم پویندگی حق و وصال پروردگار
اما آنان پریدند و پیمودنشان پرواز بود
پرواز تا بی‏نهایت
تا انتهای بی‏کرانی‏ها
تا اینکه دستانشان را در دستان حق گذاشتند و رفتند
اما چه زیبا و عاشقانه ندای حق را لبیک گفتند
الهی که ما هم پوینده باشیم
الهی که ما هم جوینده باشیم و یابنده

به امید آن روز که ما هم بیابیم رهِ پویندگی را تا به وصال حقیقی نائل شویم
آمین ...

-------------------------------

پ.ن : پریشانی ... دعایم کنید...


 کلمات کلیدی :رهپویان وصال، دلنوشته

ارسال به بالاترين ارسال به فرند فيد ارسال به Digg ارسال به دنباله ارسال به Google ارسال به Reddit ارسال به Technorati ارسال به فیس بوک

حریم یاس ::: سه شنبه 87 فروردین 27 ::: ساعت 1:6 عصر

محبت دوستان ()نظر


بازدیدهای امروز: 5 //  بازدیدهای دیروز: 18 //  بازدید کل  : 389755
Design By HarimeYas.ir

-->