به دنبال تزلزل در عرصه داخلی رژیم صهیونیستی و زمزمه های مربوط به انتخابات زودهنگام، چندی است رسانه های اسراییلی مرتبا به انعکاس اختلافات سیاسی درونی این رژیم می پردازند. در حالی که اسراییلی ها مشغول مذاکرات بی ثمر با فلسطیینان هستند، ایهود باراک وزیر دفاع، وزرای حزب کادیما را به مانع تراشی بر سر راه آرام سازی با فلسطینیان متهم ساخته و انگیزه این کار را به درگیری های مربوط به جانشین احتمالی نخست وزیر اسراییل نسبت داده است. از آن سو حزب کادیما ساکت نمانده وباراک را به درشت خویی در داخل وسازش در خارج متهم ساخته است. حتی ایهود اولمرت نخست وزیر ورشکسته اسراییل از این معرکه بدور نمانده و در جلسه هیات دولت خطاب به باراک گفته است: این تو هستی که مانع عملیات نظامی مورد نظر دولت در غزه می شوی و اختلافات حزبی ربطی به تصمیم گیری های امنیتی ندارد.
البته اختلافات سران اسراییل فراتر از مناقشات حزبی وسیاسی است. آن گونه که برخی تحلیلگران اسراییلی هم اذعان کرده اند رژیم صهیونیستی در مقابله با چالش های پیرامونی ناکام مانده وهنوز نتوانسته است به تعبیر خود با معضل تروریسم(مقاومت) کنار بیاید. سیاست مجازات دست جمعی و مشت آهنین که مدت هاست علیه فلسطینی ها اعمال می شود، نتوانسته است مقاومت آنان را تضعیف کند واز طرفی دولت اولمرت جهت گام نهادن در روند سازش که مورد تاکید آمریکا وغرب می باشد بسیار ناتوان ظاهر شده وهمچون سلف خود شارون، قادر به اتخاذ تصمیمات تلخ واستراتژیک (همچون عقب نشینی از باریکه غزه) نمی باشد. منتقدان داخلی اسراییل بر این باورند که دولت اولمرت حتی در اقدامات نظامی خود سیاست و هدف مشخصی ندارد. توجیه ابتدایی دولت آن است که با انجام حملات نظامی به نوار غزه قصد متوقف ساختن حملات موشکی فلسطینی ها را دارد، اما در عمل اولمرت موفق به ایجاد بازدارندگی علیه فلسطینی ها نشده است.
از طرفی گروهی از رهبران راستگرای اسراییل از ضرورت انجام عملیات گسترده در نوار غزه وگاه اشغال مجدد این منطقه سخن می گویند، اما روشن است که این ایده به معنای بازگشت به معادلات دوران پیش از طرح جداسازی وحتی دوره پیش از توافقات اسلو می باشد که در صورت تحقق، برای رژیم صهیونیستی تبعات سنگینی به دنبال خواهد داشت.
رسانه های داخلی اسراییل موضعگیری های شتابان وگاه متناقض راستگرایان صهیونیستی را حاکی از آشفتگی سیاسی وامنیتی در داخل این رژیم می دانند. در حالی که مخالفان چپگرای آن ها از آرام سازی وآتش بس با فلسطینی ها دم می زنند وبه توصیه های بوش مبنی بر تحرک روند سازش نظر دارند، زمزمه هایی از سوی تندروهای دست راستی به گوش می رسد که راهکار نظامی موجب تضعیف ویا نابودی حماس شده و راه را برای بازگرداندن غزه به دولت خودگردان فراهم می سازد. صرف نظر از اختلافات وتناقضات سیاسی، رسانه های صهیونیستی بر نکته دیگری هم انگشت نهاده اند که در اعتبارات میدانی خلاصه می شود. در شرایط فعلی وبه ویژه پس از شکسته شدن اسطوره ارتش اسراییل در جنگ سی وسه روزه در تابستان ????، چندان شور وعلاقه ای از سوی ارتش نسبت به عملیات نظامی فراگیر دیده نمی شود. ارتش اسراییل نوار غزه را به مثابه باتلاقی می نگرد که ورود در آن ممکن است آسان باشد، اما خروج از آن کار ساده ای نیست. حتی در عملیات های محدود عمدتا از عناصر جوان ارتش استفاده می شود و افسران سابقه دار رغبتی به شرکت در عملیات نظامی نشان نمی دهند. این نگرش نشان می دهد که ارتش اسراییل پس از دو سال بازسازی وآموزش، هنوز اعتماد به نفس کافی جهت انجام ماموریت های بزرگ نیافته است. شاید به همین دلیل بود که اسراییل نهایتا پیشنهاد آتش بس شش ماهه با جنبش حماس را پذیرفت.
گابی اشکنازی رییس ستاد ارتش اسراییل به روشنی از این نقیصه پرده برداشته ودر دفاع از نیروهای نظامی تحت امر خود می گوید: مردم اسراییل نباید از ارتش انتظار معجزه داشته باشند واساسا انجام عملیات بزرگ بدون دادن قربانی وتحمل خسارت های بزرگ ممکن نیست!
نتیجه طبیعی این اظهارات آن است که ارتش صهیونیستی حداقل در کوتاه مدت نه تنها توان اشغال مجدد باریکه غزه را ندارد، بلکه آماده عملیات هجومی گسترده در این منطقه هم نمی باشد. از این جاست که اختلافات سیاسی هویدا شده ورقبای سیاسی به تبادل اتهام به یکدیگر می پردازند وبه نحوی تلاش می کنند از زیر بار مسئولیت ناکامی ها شانه خالی کنند.
این در حالی است که زمانی فشار وتهدیدات خارجی موجب وحدت درونی اسراییلی ها می شد، اما در شرایط فعلی وبا تحمل شکست های سنگین خارجی وتزلزل فزاینده داخلی ، به نظر می رسد حتی فرضیه «توهم توطئه» هم برای اسراییل کارساز نیست.
شاید به همین دلیل است که یکی از تحلیلگران نظامی اسراییلی با زیرکی خاصی گفته است: تئوری امنیتی بن گوریون که حدود شصت سال پابرجا بود اکنون فروپاشیده است. دیگر کسی در اسراییل نمی تواند از تئوری بازدارندگی وفیصله دادن معرکه دفاع کند، چون حداقل دو مصداق بارز یکی در جنگ دوم لبنان ودیگری در مقابله با مقاومت فلسطین وجود دارد که تئوری های امنیتی اسراییل را درهم شکسته است.
در همین راستاست که یکی از وزرای اسراییلی ضمن اعتراف به شکست های رژیم صهیونیستی، با صراحت می گوید: اگر توانسته بودیم در مقابل کاتیوشاهای حزب الله بازدارندگی ایجاد کنیم، به همان ترتیب اکنون قادر بودیم مانع پرتاب موشک از سوی حماس شویم!
----