دلنوشته ...
باد نمیگذارد صدای تو را بشنوم
باد نمیگذارد نوای آرامش بخش تو را بشنوم
نمیگذارد صدای غمبارم به گوش تو برسد
و همچنانکه تو را از اعماق وجود صدا میزنم
باز هم باد سیلی بر فریادم می زند و آن را به خودم بر می گرداند
باد خشمگین است و من آزرده دل و منتظر
منتظر صدای تو که باد همراه قاصدکی برایم به ارمغان آورد
اما گویی باد صدای دردناک مرا به تو نمیرساند
اما اگر باد صدای مرا به تو رساند خوب گوش کن
با تو دارم این حرفها را
نازنینم،
ای تمام امیدم،
ای کسی که بهترین یاوری برای من،
ای مولای من،
من خسته ام، به اندازه تمام وجودم خسته ام
به اندازه آسمانها بغض دارم
به اندازه دریاها در دلم آه دارم
که میخواهم از اعماق وجودم بکشم
و اندازه کهکشانها منتظرم
منتظر تو
منتظر تو
ای یگانه منجی عالم